نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم
نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم

التماس دعا

من مانده ام با چه رویی آمدم بر در گهت

خود تو گفتی نا امیدی بدترین معصیت است....

آی بالا بالا من محتاج تر از همیشه تو را صدا میزنم وتو را به زبان غیر وبرای غیر میخوانم...

دوستان کسی اینجا محتاج دعاست

نظرات 2 + ارسال نظر

ظرف ادراک ما را اندازه اى است که به عنایت حق بسته است و به اعتقاد و همت ما، که هر چقدر همت و اعتقاد حرکت صعودى اش را بپیماید، عنایت حق نیز بیشتر شامل حال اهل عمل قرار گیرد.

«وان من شىء الاعندنا خزائنه و ما ننزله الابقدر معلوم». سخن بى پایان است اما به قدر طالب فرود مى آید. چون درخدمت عطار آمدى شکر بسیار است، اما مى بیند که سیم چند آوردى به قدر آن دهد. سیم اینجا همت و اعتقاد است؛ به قدر همت و اعتقاد سخن فرود آید. همچنین آدمى بیاید که او را در دریاها بس نکند و آدمى باشد که او را قطره اى بس باشد و زیاده از آن زیانش دارد و این تنها در عالم معنى و معلوم و حکمت نیست در همه چیز چنین است».

هر آن که طاعت بیشتر کند و اطاعت خداى تعالى، مزدش به تأخیر افتد، اما این تأخیر را اجر و لذتى است که ارزش عاشق را مى نمایاند و این که بوسه بر کاکل چنین خورشیدى، جانت را مى خواهد و نه هر مطاع بى ارزش دیگرى را. «حکایت آورده اند که حق تعالى مى فرماید که اى بنده من، حاجت تو در حالت دعا و ناله زود برآوردمى، اما در اجابت آن تأخیر مى افتد تا بسیار بنالى که آواز و ناله تو مرا خوش آید، به طور مثال دو گدا بر در شخصى آمدند، یکى مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم و مغبوض است. خداوند خانه گوید به غلام که زود، بى تأخیر، به آن مغبوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛ و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد».

تا که بودیم نبودیم کسی، کشت مارا غم بی همنفسی، تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند قدر آیینه بدانیم چو هست نه در آن وقت که اقبال شک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد