نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم
نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم

و بهشت تا ظهور گم شد

بهشت خانه ای بود در زمین...

کوچک...ساده...بی پیرایه...

بهانه های خلقت ساکن آن بودند...

در و دیوارش بوی خدا میداد....

تا...

نامحرمی درش سوزاند...

نامحرمی رخ بانوی بهشت را آزرد....

نامحرمی دست مولای بهشت را بست...

نامحرمی....شد آنچه که نباید....


و...به امر بانو شبی بهشت رفت گوشه ای نا پیدا...


و بهشت تا ظهور گم شد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد