نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم
نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم

لیله قدر




ابن مجلم شما را نکشت حضرت حق...

جهل مردم سلاح دستش بود...

فکر میکنم به گرد یتیمی که از امشب بر سر دنیا مینشیند...

امشب بر فراز بک یا علی خواهم گفت حدیث بل تکرمون یتیم را.... 

نظرات 3 + ارسال نظر
مرصاد 1391/05/21 ساعت 16:05 http://3nooghte.blogfa.com/

التماس دعا

دلتنگ گنبد طلاشم

داداشی 1391/05/21 ساعت 16:06

مرد آن است که تا لحظهٔ آخر مانده

در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده

گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی

و محمد خود او بود و نفهمید کسی

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها

باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها

دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند

جان پیغمبر خود را سپر خود کردند

بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد

آیهٔ ترس برای چه کسی نازل شد

بگذارید بگویم خطر عشق مکن

جگر شیر نداری سفر عشق مکن

عنکبوت آیه ای از معجزه بر سر در دوخت

تاری از رشته ایمان تو محکم تر دوخت

از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟!

از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟!

یازده قرن به دل سوخته ام می دانی

مُهر وحدت به لبم دوخته ام می دانی

باز هم یک نفر از درد به من می گوید

من زبان دوختم و خواجه سخن می گوید

من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم

مُهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم

می نویسم که "شب تار سحر می گردد"

یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد