نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم
نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم




همه همه جا حرف از فیلمی ست خاص...


هیسِ درخشنده...


از شدت تکرار حرفها برای منی که ندیدمش...برای من دختر دار...شده معضل...


دو شب بی خوابی...نگرانی...تا...این عکس...آهای عند ربهم یرزقون...دخترانم را میسپارم به شما...

نظرات 3 + ارسال نظر
محمدی 1392/06/10 ساعت 08:59

می دانم چه می گویی و چه می کشی که جامعه یفعلی برای دخترو پسر سمی شده !!!! من یک مادرم و هم دختردارم و هم پسر و هرروز که از خانه بیرون می روند عاجزانه فقط دست به د امان خدا هستمو بس!!!! . آدرس وبسر13 ساله ی من که نوشته های خودشه و شعرهاش رو از دفتردل نوشته های من یواشکی می نویسه !!! خوشحال می شم سربزنید آدرس : medadkochooloo.blogfa.com

[ بدون نام ] 1392/06/14 ساعت 00:55

سلام دلنوشته هایت برایم آشناست...نمازصبح صحن جامع رضوی ...نوجوانی روضه میخواند وفکر میکنیم میانسال است ازبس سوز دارد درنوایش ودعا میکنیم...اللهم الرزقنا...
برای دخترانت دعاکردی دخترانم رانیز نام ببر...!

همیشه در لفظ دعایم هستند...
آخ امام رضا...

ذره 1392/10/02 ساعت 10:15 http://zareh.blog.ir

سلام... اربعین تسلیت
************************
شرح حدیث....آیت الله آقا مجتبی تهرانی رحمه الله علیه....

حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمودند:
همان طور که خورشید و شب با یکدیگر جمع نمی­شوند، محبّت و دل بستگی به خداوند نیز با محبّت و دل بستگی به دنیا جمع نمی­شوند.

شرح حدیث: خیلی زیبایی در این روایت دیده می­شود. انسان اگر بخواهد بفهمد حبّ به خدا دارد یا نه، راهش چیست؟‌ این امری نیست که هفته­ای و ماهی یا سالی یک بار پیش بیاید، بلکه انسان در هر روز چندین بار بر سر دو راهی دنیا و آخرت قرار می­گیرد؛ آن هم نه فقط بُعد وجودی او، بلکه تمام ابعاد وجودیش مثل قلب، عقل، اعضاء و جوارح، دست، پا، زبان، گوش، چشم و حتّی خطورات ذهنیّه او مثل دروغ، غیبت، تهمت، مال حرام خواری، نگاه به نامحرم و... انسان ببیند کدام را انتخاب می­کند امر الهی را انتخاب می­کند که نور است، یعنی محبّت و دوستی به خداوند را، یا این که معصیت را انتخاب می­کند که ظلمت و تاریکی و محبّت و دل بستگی به دنیاست؟
‌ نور و ظلمت در یک جا جمع نمی­شوند و دل ظرف محبّت خداوند است و دو شیء و دو چیز در او جای نمی­گیرد، محبّت و دل بستگی به خداوند یعنی نورانیّت، نشاط، آرامش، برکت، نیکوکاری. و محبّت و دل بستگی به دنیا، یعنی ظلمت، تاریکی، اضطراب، افسردگی، فساد، گناه و معصیت. حالا انسان ببیند در شبانه روز زندگی خود چه چیز را انتخاب می­کند؟‌ این از عمل انسان معلوم می­شود. آیا دل را در اختیار صاحب خانۀ با محبت خود و انجام فرامین او قرار داده­ایم؟ یا اینکه با نافرمانی، معصیت و گناه صاحب خانه را از دل بیرون کرده به مستأجر و یا بالاتر به غاصبی که محبّت دنیا و شیطان است داده و دل را بیمار کرده­ایم؟
انسانی که کارهای شیطانی انجام می­دهد و می­گوید خدا را دوست دارم، حرفش یک دروغ و فریب شیطان است. او دل را به شیطان تحویل داده است. البته چون خداوند کریم، مهربان و توّاب است، انسان می­تواند با توبه و انجام اعمال نیک دل خود را از شیطان پس گرفته و ظرف محبّت خدا کند.
[1]غرر الحِکَم و دُرر الکَلِم، صفحه 141، روایت 2513
****************
آقا مجتبی...
http://zareh.blog.ir/post/268

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد