نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم
نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم

سراب...

چه قدر تشنه دنیا بود...

ری سرابی بود...

او تشنه ...

شمشیر کشید...بر خون خدا...

وسراب ناپدید شد...

.

.

.

وری پاک ماند از قدوم منحوسش...

و ری شد کربلای دوم حسین...

من زار سیدالکریم بری کمن زار سیدالشهدا بکربلا...

کربلا    ...    کربلا    ...    کربلا...

عطش؟

آقا اجازه؟تشنگی یعنی چه؟

.

.

.

.

.

آنقدر نمک به زخم آب پاشیدند که هزار و چهارصد سال است شور میبارد...

بوی محرمت میاد

اومدم بگم اعیاد گذشته تان مبارک...

غدیرتان ...قربانتان...

حتی روز مباهله... یهود از نفرین پیامبر ترسیدو...

انتظار...

در حسرت روی حضرتش بود

دیشب پدری که محتضرشد

و...