نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم
نیلوفرانه...

نیلوفرانه...

الهی!چه بی صدا و چه بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و مغرورانه تسبیح می گویم

میم مثل محسن

کاش تمامش خواب بود...

کاش افسانه بود...

آنوقت ایام شهادت میشد ایام میلاد محسن زهرا(س)...

صیاد دلها



فردای تشییع امیر...

سحر...

بهشت زهرا...

همسر و فرزندان آمده اند رفع دلتنگی...

حضرت آقا بر سر مزارند...



میفرمایند:چه قدر دلم برای صیاد تنگ است...



آ سد مرتضی




میگفت برو...عشق چنین گفت که بشتاب...



شهر...

نامش یثرب بود...

پیامبر که آمد شدمدینه النبی...






صدیقه کبری که رفت شد شهر غربت

شهر غم

شهر اشک...

مادر خورشید سوخت...

امکانش هست؟




دو دهه اذن دخول نخوانید....