-
کودکانه
1387/04/06 00:42
چشمهایم را میبندم باید کودک شوم .باید فاصله بگیرم از این همه اسارت بزرگی، باید برای لمس واقعی عشق ومحبت بی ریا شوم.باید اگر میخواهم بهترین ها را برای هدیه دادن به توبیابم، دیده پول شناسیم را ببندم تا گل را،مهر را،پاکی وعشق را بیابم. میخواهم تمرین کنم تااز نو بتوانم بوسیدنت ،در آغوش گرفتنت و هرم نفست را داشته باشم و...
-
متشکرم
1387/02/24 23:26
جادارد از این عزیزی که زحمت میکشد قالب عوض میکند و پست هم میگذارد تشکر کنم و بگویم قربانت ما پسوردمان را عوض کردیم تا مزاحم شما نباشیم.وبا اجازه پستتان را هم حذف کردیم.روزگارتان خوش
-
اردی بهشت
1387/02/23 00:05
اوج طنازی دشت اوج طنازی کوه ماه عالی خدا بود برای دیدن همه لب تشنه عشق همه لب تشنه باران بودند بوی افشرده ی گلهای قمصر همه ی دنیا را بر میداشت اگر... قطره های رحمت بر خلق خدا میبارید دیده بر هم کردم خلق آیا میداند رحم و رحمت یعنی چه؟ کاش خشکسالی دلها را درمان بود او خدایی خودش را خوب میداند.....
-
[ بدون عنوان ]
1386/12/07 23:14
من خدایم را میخواهم لای آن شب بو ها گم شدم من انگار پشت آن سرو بلند پی بازیگوشی گم شدم من انگار باز هم سیب و فریب من خدایم را میخواهم گم شدم باز انگار
-
التماس دعا
1386/11/14 00:44
من مانده ام با چه رویی آمدم بر در گهت خود تو گفتی نا امیدی بدترین معصیت است.... آی بالا بالا من محتاج تر از همیشه تو را صدا میزنم وتو را به زبان غیر وبرای غیر میخوانم... دوستان کسی اینجا محتاج دعاست
-
تشنگی
1386/11/02 00:34
تشنه یک قطره اشک عاشقانه راه افتادم به دور شهر خود رخت مشکی بر تنم ... من محرمم بهر طواف خانه ات آمدم غسلم دهی نی با فرات آمدم غرقم کنی نی اندرون شط آب آمدم غسلم کنی..پاکم کنی با یک نظر بعد آنش عمریم غرق نگاه تشنه ام عطشان اشکی بی ریا...
-
یه جورایی پس کجایی؟
1386/09/20 18:22
یک عمر تنها یم بی سرور و مولا من کور دل هستم کو رحمتت آقا؟... من اوج بد آری اما تو معصومی... دستان سردم را بردامنت حس کن من تشنه رحمت سیرابم از می کن
-
[ بدون عنوان ]
1386/08/07 00:06
در فکر دیدارت که هستم ای عزیز جان من آسمان پیما تو را فریاد خواهم کرد در واژه ها یم جستجویت می کنم هر شب صد مثنوی ای یار را تکرار خواهم کرد اینجا غروبش بی تو بس تاریک و غم آساست من بی تو هر دم بر غروب اصرار خواهم کرد در دل وجود نور را احساسکردم من؟ نی..من چگونه نور را انکار خواهم کرد؟ امشب حضور دوست را احساس خواهم کرد...
-
[ بدون عنوان ]
1386/07/29 20:10
تو اگر درطپش باغ خدا را دیدی همتی کن و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است...
-
...
1386/07/01 14:34
تو نیز بزرگ میشوی چون دیگران...و رفتن در مسیر تو نیز هست تو هم خواهی رفت...به هزار مسیر... هر چه در آنی فانیست...حتی همین واژه ها... و تنها او میماند همو که ده روزیست مهمان کرم و بخشش اوئی... کاش مهمان خوبی باشیم
-
من خدا را...
1386/06/03 17:14
امدم مژده دهم من خدا را دیدم وبگویم همه اهل زمین رب ما چه زیباست... آمدم مژده دهم که خدا اینجا هم خانه دارد مردم و به قول شاعر کعبه سنگیست که ره گم نشود من با دو چشم ساده در میان مردم هم خدا را دیدم هم خداییش را من بدیدم که خدا همره اسم رئوف مادرانه روی فرزندی را بوسه میزد ارام و بدیدم رزاق با دو دستی پنهان پدرانه وام...
-
فرصت بودن
1386/05/29 15:53
گر رسدتو را فردی پرسدت فلانی هان؟در کجای دنیایی؟ پاسخت چه خواهدبود؟ در جواب این واژه حرف دل چه خواهی گفت؟ در کجای بودن ها دست و پا زنی انسان؟ در کجای مقصدها -نیل رفتنی حالا؟ گر بگویدت حالا فرصتت تمامی رفت باید از قدم افتی وقت باز خواهی شد... . . . این سوال رعب اور ذهن خسته ام پر کرد با خودم بگفتم من اول مسیری تو؟ نی...
-
عشق امد...
1386/05/27 01:48
دیدم به دو چشم خود عشق امد و بر در زد...دیدم که بهار امد سبزینه به بار امد دیدم همه عالم را نور نبوی پر کرد شکرانه به جا آرید عیدی ز خدا گیرید نقاش جهان این ماه نقشینه بر تر زد اعیاد شعبانیه مبارک باد.
-
[ بدون عنوان ]
1386/05/22 02:08
((مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید)):قول حافظ به شب یلدا بود دی و بهمن بگذشت اسفند هم... و خبر از یار نه آمد و نه شد عید نوروز تفال آمد ((یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم)) نیش خندی بزدم بر صحفش گفتمش یا خواجه! من و هم صحبتی یار؟ کدامین؟ چه شده؟...ما را بس؟!... ((من و هم صحبتی اهل ریا))شاید صفت من باشد لکن یارم نبود...
-
قصه
1386/05/18 00:21
آمدم امشب برایت قصه ای زیبا بگویم گوش کن زیبای نازم آمدم لالا بگویم... جای لاله جای شب بو دشت گل اوردم امشب لالالالا دشت مریم لالالالا دشت نرگس ... قصه عیسای مریم قصه مهدی نرگس قصه نور و امید و قصه عشق و محبت نرجسی از نسل مریم مهدی از نسل محمد... آمدم امشب برایت قصه ماندن بگویم: پرچم باقی بماندن دست مهدی محمد... کودکم...
-
من چه دلتنگ تو ام
1386/05/14 01:29
دستانم... وتمام هستم همه دل تنگ ثنای تو شده من مگر اشرف خلق تو نبودم ربا ومکانم فردوس من چه کردم با خود؟ دستهای خود را سوی تو اوردم امدم بهر گدایی امشب از سر امشب من را ادمی کن که دوباره بشود کل ملک سجده کردن بر وی را فخر خود پندارند من میان همهگان دل به تو دارم وبس...یاریم کن یا رب...
-
کاشف شده ام
1386/05/13 00:29
من کشف کردم : ادمها دیگر نمی توانند دوست داشتن ودوست داشتنی بودن را راحت هضم کنند. من کشف کردم: سهمیه بندی بنزین ثابت کرد روز ها ست مادیات مع نویات را سهمیه بندی کرده است. من کشف کردم: همه چیز به همه چیز ربط دارد -مثلا توقع محبت داشتن وغر زدن به خاطر مشکلات منزل. من کشف کردم: ما ادمها میتوانیم هرگز خودمان نباشیم و با...
-
باغ گیلاس
1386/05/10 01:43
دیشب دوباره خواب دیدم تصویری از یک باغ گیلاس تو بودی و دشتی اقاقی شب بو و مریم عطر گل یاس تو در لباسی از جنس مهتاب من مست دیدار تو بودم لبخند خورشید بر چهره ات بود... اما دوباره چشم و نگاهت جای دگر بود تو در مسیر و من در کناری در اوج حسرت ارامش تو میهمان میکرد بغض گلو را بر سینه من بار سفر را بسته بودی در دستهایت گویی...
-
[ بدون عنوان ]
1386/05/08 12:01
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود... شهادت بانوی صبر و عشق تسلیت باد.
-
گم شده ام
1386/05/08 00:41
مینویسم: مهتاب در شبی که ابریست مینویسم :باران در زمینی تشنه... بوی غربت می آید بوی تنهایی ماه بوی بی بستری باران است... مینویسم :تنها ...پی او میگردم اسمان گر ابریست ماه پشت ابر است پی او میگردم.... پی او میگردم یاد سهراب به خیر ((و خدایی که در این نزدیکی است لای ان شب بو ها پشت ان سرو بلند....)) من چرا گم شده ام؟ پی...
-
...
1386/05/07 00:59
گویی همیشه پی فردی هستیم که تحسینش کنیم وکم من ثنا جمیل لست اهلا له نشره وای از اندم که ان فرد شایسته یک افرین هم نباشد......
-
[ بدون عنوان ]
1386/05/07 00:16
تای تمت عشقم...تو را به اندازه تمامی وجود دوست دارم روزت مبارک
-
عیدی
1386/05/03 01:28
بنشسته ام من بر درت تا بوک برجوشد وفا باشد که بگشایی دری گویی که برخیز اندرا غرقست جانم بر درت در بوی مشک و عنبرا ای صد هزاران مرحمت بر روی خوبت دایما ماییم مست و سرگران فارغ ز کار دیگران عالم اگر بر هم رود عشق ترا بادا بقا عشق تو کف برهم زند صد عالم دیگر کند صد قرن نو پیدا شود بیرون ز افلاک و خلا ای عشق خندان همچو گل...
-
فرصت
1386/04/31 14:11
و کدامین سحر ناله گه مهتاب است؟ صحبت از عشق کدامین مریخ بر دل این زحل بی تاب است؟ اسمان هم ابریست زهره هم نا پیداست و شررمهمان دل بی تاب من است زهره ی من دیشب چمدانش را بست و خدا حافظ او هم اکنون در کنار شب بو زیر آن شب تابست... مرد رویا هایم زهره ام دیگر نیت... جای پایش حتی بر دلم بیتابست... ۴۰ روز مانده تا نیمه...
-
[ بدون عنوان ]
1386/04/30 02:08
یارب این ادم خاکی تنهاست... الله لا اله الا هو وعلی الله فلیتوکل علی المومنون...
-
شب ارزو
1386/04/26 01:32
خبرم رسیده امشب که نگار خواهی امد سر من فدای راهی که سوار خواهی امد شب ارزوها... چه زود اسم میگذاریم... به مثال کودکان..هر انچه را دوست می دا رندمسما میکنند به نامی... لیله الرغائب...شب ارزوهاوماجرای شیرین ادعونی استجب لکم... بخوانیدم اجابتتان کنم چقدر مهمان نوازی...چقدر مهربانی...راستی علام الغیوب میدانی چه قدر دوستت...
-
دل من هم میگیرد گاهی
1386/04/19 01:47
.. من بها دادن انسان به دل ودل بازی را هرگز ..نمی فهمیدم... مگر اخر دل هم موجودی است که توان دل دادش... که-توان-دل-دادش... غلطک شد انگار...دل اگر نیست توان دادن ان ممکن نیست... واگر باشد چه؟ خردکی هایم یادم هست درد می امد از شدت پر خوردن این طفلکی نا موجود... بعد تر ها یش هم ارز رایج شده ای بود به بازار زبان... و دلی...
-
[ بدون عنوان ]
1386/04/18 01:00
خداوند به حضرت داود (ع)فرموده است: نعمت ها و خوبی های مدا به بندگانم یاد اوری کن وبه این وسیله مرا با ایشان دوست گردان...به راستی که مردم جزانکه در حقشان خوبی کند دوست نمی دارند. خداوندا...اگر خوبیت بدانیم وانقدر غرق شویم چه؟...دوست خوب همیشه همراه است...وتو خوب ترینی...خوب ترین.
-
دوست قدیمی
1386/04/17 00:46
روزها از ان روز میگذرد که تو را کشف کردم به عنوان همراهی برای همیشه . شاید قبلا بارها تو را دیده بودم از بسیار قبل شاید قبل از یک سالگی ..کاملا اتفاقی... گاه گریه تو را به من نشان میدادند شاید ارام گیرم... و در اوج لجبازی به تو می خندیدم.... و بی شک همراه با وفای دو ران شیرین بین نوجوانی وجوانیم بودی... بگذریم که...
-
[ بدون عنوان ]
1386/04/14 01:00
امده ام دستانت ببوسم سر برپایت نهم در اغوشت جای گیرم وعاشقانه تر از همیشه بگویم بهترینم دوستت دارم مادرعزیزم دوستت دارم